سلام
من محسن هستم، 37 ساله و متأهل. یک بار در بیست سالگی ازدواج کردم ولی به دلیل افسردگی شدید پس از زایمان (سقط) همسرم از هم جدا شدیم. البته به خواسته و اصرار ایشان! افسردگی ایشان به این وصرت بود که از حضور هر مردی در خانه متنفر بود. روند جدایی ما چند سال طول کشید چون من نمیخواستم جدا شویم به امید بهبودی او و بعد از مدتی او میخواست زندگی کنیم و من دیگر نمیخواستم. در این مدت چند ساله به اصرار او با چند خانم آشنا شدم و رابطه برقرار کردیم که سرانجام یکی از آنها منجر به ازدواج دومم شد.
طی یک رابطه دو ساله دوستی و عاشقانه با هم ازدواج کردیم که ثمره این ازدواج یک دختر 3 ساله است. من همسرم را بسیار دوست دارم و به نظرم یک همسر ایده آل برای من است. هیچ چیز هم در زندگی برای من کم نمیگذارد ولی مشکل بزرگ من عدم تعهد به ایشان است. همه اش به دنبال رابطه خارج از ازدواج هستم. یکبار با خانمی آشنا شدم و همسرم متوجه شد و زندگیم تا مرز نابودی پیش رفت. به او قول دادم دیگر تکرار نکنم ولی فایده ندارد. نمیتوانم. گویی باید حتمن با یک نفر به عنوان دوست دختر در اتباط باشم. البته دوست ندارم همزمان با چند نفر باشم. فقط دوست دارم بجز همسرم با یک نفر دیگر در ارتباط باشم. از آینده چنین تفکری که زندگیم را از هم بپاشد میترسم ولی این حس و تفکر و وسوه بسیار قویتر از اراده من است.
به تازگی با خانمی مطلقه آشنا شدم و رابطه رگمی هم بین ما ایجاد شد ولی فقط به خاطر این که متأهل هستم از رابطه کنار کشید. اما من نمیتوانم او را فراموش کنم. عجیب اینجاست که وقتی با یک نفر در ارتباط هستم هیچ چیز از علاقه من به همسرم کم نمیشود.
مشاوره حضوری هم رفتم ولی نتوانست کمکم کند.
به نظر شما چه باید بکنم؟